۱۳۸۷ خرداد ۲۰, دوشنبه

آسمان ، بی ابر

تو قول داده بودی
که از تمام این کوچه ها
بقدر عبوری
بیشتر نخواهیم .
تو قول داده بودی
که دستهایت زنجیر نمی شوند .
تو قول داده بودی
که نفس دریایی ات
به انتظار بوی باران
خاک کهنه کویر را شخم نخواهد زد .
من آدم بدی نبودم ، نیستم و شاید هم نخواهم شد
چون تمام بارانها را
به وقت باریدن دوست داشته ام
و از آسمان
ابرهای بارنده نخواستم
تا شرمندگی دستهای ناتوانش را
اسباب بازی دلخواه خود نکنم
من بد نبودم
زیرا
آسمان بی ابر هرگز نمی بارد
هرگز.

هیچ نظری موجود نیست: