۱۳۸۸ آذر ۳۰, دوشنبه

شب یلدا


همیشه شب یلدا برای من شبی دلتنگ است . شبی وحشتناک . خداحافظ پاییز جان...


و دستهای تو نبود

تا به التماس ، شب را نگه دارم

کمی رنج بردم

کمی گریه کردم

و با سیگار

همه را پس دادم

به هوا

هرچند دلم

به هوای تو

سایه ها را

تو می بیند.

خانه ساکت

ازدحام صدای تو است

و تاریکی

عکس تو را روی دیوار می اندازد.

****

بوی تو

از لباست

بوی کافور

از دستهای من....