۱۳۸۶ مهر ۸, یکشنبه

پاییزانه

هفتم مهر هم گذشت . هفت ِ هفت ! این روز رو بسیار دوست دارم . نه بخاطر زادروزم . بل بخاطر اینکه گویی دروازه پاییز است . از آن هفته اول مهر که هنوز جای پای شهریور را دارد گذشته ای و از این دروازه باشکوه که بگذری قدم گذاشته ای به حیاط پاییز. و بیراه نگفته باشم امسال هم پاییز هم پا تکانده و حالا هوا به سردی می زند و برگها به زردی .
قدمت خوش پاییز جان

۱۳۸۶ مهر ۶, جمعه

علاقه

بخشی از خاطرات آقای رفسنجانی از خرداد ماه سال 68 . کامل ترش در اینجا
*****************
3 خرداد ماه
ساعت 9 صبح به بیمارستان برای ملاقات امام رفتم.چند دقیقه ای ایشان را دیدم.رو به بهبودی می روند. چند کلمه ای صحبت کردم.گفتند کمی درد دارند.دستم را به آرامی روی دست امام گذاشتم.داغ بود.حرارت دستشان تا اعماغ * وجودم را گرم کرد.عشق به امام بی تابم کرد.مایل بودم بوسه ای بر لبهای خشک و پژمرده ایشان بزنم. شرم کردم.لبهایم را روی نقطه هایی از سرشان که مو نداشت ، گذاردم.آن جا هم داغ و مرطوب بود،بی اختیار با زبانم کمی از رطوبت را برداشتم.امام با گرفتن انگشت شستم که روی دستشان بود ،پاداشم را دادند.دکترها ابراز رضایت کردند.به احمد آقا گفتم گوشه ای از صحنه های عمل جراحی را پخش شود
* غلط املایی از متن اصلی است.

۱۳۸۶ مهر ۵, پنجشنبه

پاییز

قدم پاییز مبارک ....

۱۳۸۶ شهریور ۱۹, دوشنبه

رويش

من انتظارم . من صبرم . دردم . من رنجم .
شكفته ام
چونان غنچه هاي طوفان
بر بستر فرار باد
تا لحظه هاي آسايش
بركندن زمين باشد از بيخ زمان
چون سهمگين ترين طوفان
هميشه از حاشيه احساس من مي گذرد
و نطفه ام
بر بستر باد بسته شده است

تناسخ

كوه هاي بزرگ را فقط دستان باد مي سايد...