۱۳۸۹ شهریور ۷, یکشنبه

راز

نیستی
عکسای سوزونده تو قابن
ماهیای قصه رو آبن
لحظه ها افتاده از تابن
ساعت های کوکی مون خوابن
با من انگار قرص شب خوردن
انگاری  بدجور کم آوردن
انگاری صدساله که مردن
انگاری از یاد منو بردن
که دیگه با ما کسی مثل قدیم نیس
کسی یاد توی دور از من و دل خستگیم نیست
کسی یاد تو و من که دیگه دور از همیم نیست
خواب من پر پروانه بی پر
گوش شب کر سرگیجه از سر
نبض رویام بعد تو رفت
خواب تو پر گلخونه پر پر
چشم ما تر هر لحظه بدتر
راز خندم با گریه لو رفت
****
فایل صوتیش رو هم می تونید از اینجا بگیرید . زیباست. نه شاعرش معلومه و نه خواننده اش.

۱۳۸۹ مرداد ۳۱, یکشنبه

در انتظار رود

و من در انتظار رود
چقدر به آب رفته بنگرم
چقدر بر کنار سنگ
بایستم
و چشم برکنم به آب
که می رود
پس کجا است رود؟
چرا نمی رسد؟
تمام آبها زپشت هم
گذر کنند
تمام روز را
در انتظار رود
سپر کنم