۱۳۸۶ دی ۱۰, دوشنبه

سقوط

پرواز را دستخوش دستهای خسته ات نکن .
بگذار بالهای شکسته
در انزوای ساده غروب
مغلوب شب شوند.
هرگز به روی صبح ،
بالهای زخمی خسته را
باز نکن .
زیرا که صبح
پرهای شاد می خواهد ،
آماده پرواز

۱۳۸۶ آذر ۲۹, پنجشنبه

انقلاب

**********************

..... اصفهان بوده باشی اگر و بخواهی از میدان آزادی بروی میدان انقلاب ، ردیف تاکسی ها ایستاده اند اول چارباغ و فریاد می زنند :" انقلاب می ری ؟ آقا ، انقلاب ؟ خانم ، انقلاب ؟ انقلاب دو نفر ... انقلاب یک نفر ..." خنده ام گرفته بود از این فریادها ، اگر جور دیگر بشنوی . هوا سرد بود و آخر آذر بود . دی ، در راه بود....

**********************

با صدای نعره وار
می کشد فریاد:
انقلاب ، یک نفر
تا که پر شود تمام خالیش ،
انقلاب یک نفر
انقلاب صد نفر ، هزارگان
رفت و جز ترانه ای
نماند.
تلخ چون قهوه های عصرگاه
انقلاب ، یک نفر
ولی چه سود
که یک نفر
نبود
عاقبت ، خسته از تمام " دادها"
پشت رل نشست
گذاشت دنده یک
و رفت
میدان انقلاب اصفهان
زاینده رود و سی و سه پل هم پیدایند
عکس از نرم افزار google earth تهیه شده است

۱۳۸۶ آذر ۲۸, چهارشنبه

قتل عام

قتل عام درختهای پاییزی ، در بعد از ظهر رخوت آلود آخر پاییز ، حال غریبی داشت . جمعیتی به تماشا ، و درختانی که مثل برگهای دو روز پیش پر زدند و به خاک نشستند . اینجا یک سال دیگر می شود زیرگذر یا روگذر. تا ماشینها راحت تر و سریعتر به مقصد برسند . چل- پنجا تا درخت قربانی شدند . ارزانی دود و سرعت و آهن.


۱۳۸۶ آذر ۲۴, شنبه

غروب

غروب اصفهان ، از پنجره کوچک خستگی من



















۱۳۸۶ آذر ۱۸, یکشنبه

هفت روز

زمین
هفت دور چرخید دور خودش
و من هفتاد بار
دور خودم