۱۳۸۷ شهریور ۱۹, سه‌شنبه

غروب

در انحنای افق
صدا کشدار است
و در غروب
خطهای افقی دراز می شوند .
پیاله ها
پیاپی پر می شوند
و پای درختان غروب
همیشه از سرخی خورشید نمناک است
باد می وزد
و خطوط افقی را
در هم می ریزد
پیاده راه می روم
انتهای شب پیدا نیست
من
پیدا نیستم
و شب
روشن نیست
باد ،
شب را می آورد
لای درختان غروب
صدای هلهله می آید
و شب
برگ درختان را سیاه کرد
پیاده به خانه بر می گردم .

هیچ نظری موجود نیست: