۱۳۸۶ اسفند ۷, سه‌شنبه

پلها

پل اول گفت : " طولانی ترین سفرها با اولین قدم آغاز می شود . "
پل دوم گفت : " قدم در آب نهادم تا روندگان از رویم بروند ."
پل سوم گفت :" قرنها است به تمامی در آبم . نم کشیده ام . استخوانم درد می کند . طاقت هیچ کدامتان به من نمی رسد ."
بیست و نه پل دیگر همه خندیدند . چون بیشتر از پل سوم در آب فرو رفته بودند .
پل سی و سوم گفت : " پل آخر منم . حلقه اتصال منم . تا من نباشم پلی نیست . من نباشم ، همه تان آبراهه های بی مصرف اید . "
پل اول گفت :" تا از چه سو وارد شوی . "

هیچ نظری موجود نیست: