همه اش يك دسيسه از قبل طراحي شده بود . پام رو كه از ماشين گذاشتم بيرون ،اومد زد و در رفت . يه لحظه . فقط دردش پيچيد تو وجودم . از پنجه پام تا توي كمرم . فكر نمي كردم تا اونجا هم دنبالم بيان . اما ردم رو گرفته بودند . خدايي شد كه جون سالم در بردم . فقط مجبور شدم تا بعدازظهر دراز بكشم و درد بكشم . عجب سنجاقك نامردي بود
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر