۱۳۸۵ شهریور ۱, چهارشنبه

اين شغل من رو بايد قاب گرفت زد به ديوار . از بس كه شغل باحاليه ! صبح يه بنده خدا اومد ، تا بهش گفتم آقاجون گارانتي نيست دادش رفت بالا كه چرا گارانتي نيست و كار مملكت افتاده دست يه مشت بچه و از اين حرفا . داشتم فكر مي كردم اساسا ما ايراني ها طاقت جواب منفي را نداريم . اين موضوع را به لطف سه سال ارتباط هر روز با آدمها و مشتريان فهميده ام . به هيچ عنوان در نظر نمي گيريم كه هر درخواستي ممكن است جواب منفي هم داشته باشد . وقتي سن طرف بالاتر هم باشد كه ديگر نور علي نور مي شود . به هر حال در زمينه صنايعي كه مستلزم ارائه خدمات پس از فروش است ، متاسفانه هنوز اين مطلب جا نيافتاده كه همه چيز شامل اين خدمات نمي شود . اضافه بر اينكه نحوه ارائه خدمات از طرف نمايندگي هاي مجاز هم ( به جز چند نمايندگي ممتاز) هنوز از حالت سنتي خارج نشده و فرهنگ ارائه خدمت مناسب هنوز جا نيافتده است. مشتري هم هنوز به حق و حقوق خودش آگاهي ندارد . اغلب جايي كه محق است كلاه سرش مي گذارند و جايي كه حقش نيست انتظار ارائه خدمات دارد. خدا آخر و عاقبت همه ما را بخير كنه . آمين.

هیچ نظری موجود نیست: